باید در کمال تاسف بگم که.بگم که.بگم که چند روز پیش من برنجم رو سوزوندم. :( برنج سوخت.خیلی بده که حاصل دسترنجت بر باد بره.برنجی که مراحل طبخش رو یکی یکی طی کردم و با صبر و حوصله گذاشتم بپزه سوخت.البته هنوز به طور دقیق نفهمیدم دلیل سوختن برنج چی بوده و فقط شواهد و مدارک رو در دست دارم.شواهد از این قراره که بعد از این که برنج رو گذاشتم بعد از گذشت زمانی حدود ده دقیقه دیدم بوی سوختگی میاد.برنج رو می خواستم دمپخت کنم و قبل از سوختن برنج دیدم که از قابلمه بخار آب بیرون میاد.خب،اینم از شواهد.به زودی عامل اصلی که باعث سوختن برنج(چه قدر این کلمه رو به کار بردم.)شد رو شناسایی می کنم و اون رو به زندان اشتباهات زندگی و به بخش اشتباهات آشپزی می فرستم.فقط قبلش باید دلیل سوختن برنج رو از مامانم بپرسم. :)

عرضم به حضورتون عکس این گیاهی که در زیر نوشته های این پست می بینین یک کاکتوسه.راستش تابستون 97 که رفته بودیم مسافرت برای یادگاری یک کاکتوس خریدم.اسم اصلیش "ساکولنت سدوم عروسکی" هست.من بالاخره نفهمیدم کاکتوس چه طور گیاهیه.همیشه فکر می کردم همه ی کاکتوس ها خار دارن ولی این که اصلا خار نداره.خلاصه درگیر این قضیه ام.گیاه من هم مثل گیاه عکس زیره.خودم یک اسم خیلی بی ربط روی این گیاه کوچولو گذاشتم.گیاهم خیلی کوچیکه و ریشه هاش رو توی گلدون کوچیکش فرو کرده و نشسته روی خاک توی گلدون.
اسم اصلی گیاه یعنی "ساکولنت سدوم عروسکی" اسم طولانی ای بود برای همین خودم اسم گیاهم رو شرلوک(sherlock) گذاشتم!آره اسم همون شخصیت معروف داستانی.همون کارآگاه معروف داستانی. :) یک دفعه این اسم به ذهنم رسید.^_^

+شعر عنوان پست را هم دریابید.درس زندگی می دهد. :)

+جدیداً دوستانم تا من رو می بینن می پرسن شرلوک حالش چطوره؟خوبه؟(منظورشون کاکتوسمه.بهشون گفتم اسمش رو گذاشتم شرلوک.^_^)



مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها