دیروز یک متن خوندم که خیلی جالب و خلاقانه بود.متن در واقع داستان کوتاهی بود که درمورد دوشخصیت داستانی معروف نوشته شده بود.درواقع این دو شخصیت معروف ادبیات انگلیس توسط یک آدم خلاق ایرانی،وارد ماجرای جدیدی می شدند که این نویسنده ی خلاق برای آن ها تدارک دیده بود.واقعا آدم خلاقی هست.به همین دلیل من یک فکری به ذهنم رسید.البته فکرم خیلی هم به این موضوعی که گفتم ربط نداره.

بیاین تصور کنیم که توی یک جنگل گم شدیم.این که چطور و به چه منظوری وارد جنگل شدین دیگه به عهده ی خودتون.در اون جا با چه چیزی روبه رو می شین؟چه افرادی یا چه چیز هایی رو می بینین؟حتی می تونین از چیز های غیرواقعی استفاده کنین.مثلا توی جنگل سحرآمیزی گم شدین و موجودات عجیبی می بینین.اگر هم دلتون می خواد واقع بینانه تر داستانتون رو بنویسین و توی جنگلی پر از حیوانات وحشی گم شدین.به تخیل خودتون بستگی داره.می تونین دوست یا دوستانی هم با خودتون به جنگل برده باشین.با چالش تشنگی و گرسنگی چطور برخورد می کنین؟چه اتفاق هایی پیش رو دارین؟چه خطر هایی پیش رو دارین؟نجات پیدا می کنین یا نه؟ خیلی دلم می خواد بدونم داستانتون رو چطور می نویسید.پس اگه وقت زیادی رو ازتون نمی گیره،لطفا داستانتون رو بنویسید.

فکر نکنم ربطی به موضوعی که اول پست گفتم داشت ولی باعث شد که این فکر به ذهنم برسه. :)